بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین إلی یوم الدین
[jet_engine_data dynamic_field_post_object=”quran__a_y” dynamic_field_filter=true filter_callbacks={filter_callback=get_the_title} object_context=”current_cct_item”]
در محضر آیه اول سوره نساء بودیم
يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسَاءَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً ﴿۱﴾
این آیه شریفه ناظر به این است که همه انسان ها از پدر و مادر واحدی خلق شده اند و بعد این را در دایره خالقیت و ربوبیت الهی، پدر و مادر را میبینید، و لذا با این اسم آغاز میکند که اتقوا ربکم الذی خلقکم، این ربی که خالق است. این ظهورش در اینکه شما را خلق کرد من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساءا و به دنبالش و اتقوا الله الذی تسائلون به و الارحام. همان خدایی که باید جانبش را نگه دارید، تقوایش را حفظ کنید، که در ارتباطاتتان به او قسم میخورید، ارحام را عطف به آن خدا میکند که باید جانبش نگهداری بشود و تقوایش رعایت بشود.
چند جهت در این آیه است که روابط اجتماعی را، شکلش را بر اساس نظام خالقیت و ربوبیت حق قرار میدهد و بر این اساس دارد چینشی ایجاد میکند که یاد بگیریم که بعضی از امور محسوسه نازله آن مرتبه عالی خودشان هستند تا آن را به ما یاد بدهند. از جمله بحث حقوق ابوت و ارحام نسبت به خالقیت و ربوبیت خداست که نازله اوست، و سرعت سیر ایجاد میکند.
در محضر روایات متعددی بودیم. امروز سعی میکنیم خیلی در شرح روایات وارد نشویم.
۱۰- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَى رَجُلٌ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي رَاغِبٌ فِي الْجِهَادِ نَشِيطٌ قَالَ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص فَجَاهِدْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنَّكَ إِنْ تُقْتَلْ تَكُنْ حَيّاً عِنْدَ اللَّهِ تُرْزَقْ
اگر کشته بشوی، شهید بشوی، آنجا رزق عند الرب داری. این خصوصیت شهید است.
وَ إِنْ تَمُتْ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُكَ عَلَى اللَّهِ
اگر به شهادت نرسیدی، رفتی و در راه مردی، در برگشت مردی. از دنیا رفتی.
همان آیه:
وَ مَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَماً كَثِيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً ﴿۱۰۰﴾
این مسیر هم نازله است. منتها او یک اوجی دارد که شهادت است، یک رفت و برگشت و مسیری دارد که این هم مهاجرت به سوی خدا و رسول است.
وَ إِنْ رَجَعْتَ رَجَعْتَ مِنَ الذُّنُوبِ كَمَا وُلِدْتَ
مثل همان روزی که به دنیا آمدی از گناه پاک میشوی، اگر جهاد رفتی و برگشتی را.
قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِي وَالِدَيْنِ كَبِيرَيْنِ يَزْعُمَانِ أَنَّهُمَا يَأْنَسَانِ بِي وَ يَكْرَهَانِ خُرُوجِي
این ها فکر میکنند که به من انس دارند. فکر میکنند یعنی کأن کارشان با خداست. طرف موحد است. میداند خدا متکفل است. اما فکر میکنند که به من انس دارند و با من بودن برایشان خوب است و کراهت دارند رفتن من را.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقِرَّ مَعَ وَالِدَيْكَ
معلوم میشود که اینجا جهاد جهاد واجب نیست. در جهاد کفایی، کفایت که محقق بشود، این بحث مطرح میشود. اگر جهاد عینی باشد، اولی است نسبت به قرار با پدر و مادر. اما اگر من به الکفایة باشند، کفایت محقق بشود، فقرّ مع والدیک.
فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَأُنْسُهُمَا بِكَ يَوْماً وَ لَيْلَةً خَيْرٌ مِنْ جِهَادِ سَنَةٍ.
پیامبر به جان خودش قسم میخورد که یک شبانه روز انس تو با آن ها از یک سال جهاد بالاتر است. جهادی که آن خصوصیات را داشت. این مربوط به این است که قرار جامعه با این نظام اجتماعی خودش جهاد ساز است. حقیقت جهاد برای این است که این جامعه شکل بگیرد. حکمت و فایده بحث را ببینید که جهاد برای چی محقق میشود؟ برای اینکه یک جامعه ایمانی شکل بگیرد. جامعه ایمانی از درون آن نقطه های اساسی اش این محور رابطه پدر و مادر و فرزند، هسته اصلی اش را این شکل میدهد. اگر کسی به قیمت سست شدن و از بین رفتن این بخواهد آن را شکل بدهد، این محقق نشده، قصد و غایت محقق نشده است. انسان که نمیخواهد همینطوری برود جهاد بکند. جهاد برای حفظ جامعه ایمانی است. اگر جامعه ایمانی از درون متزلزل بشود، متلاشی بشود، از بیرون حفظش فایده ای ندارد. این نشان میدهد در عین اینکه جهاد باید باشد، رفتن به جهاد باید باشد، اما باید نیروهای مومن و مسلمان بکوشند اول نظام درونی را در کنار جهاد بیرونی محکم بکنند. طوری باشد که پدر و مادر او را اعزام بکنند. آنقدر این اوج بگیرد، مثل پدر و مادرانی که دیدیم، پدر و مادر بفرستند فرزند را. که جمع میشود بین قرار و انس با پدر و مادر و کمالاتی که از آن رابطه ایجاد میشود، با جهاد. جمع بین هر دو به این محقق میشود. پس نباید صبر کنیم که فقط وقتی جهاد مطرح میشود، آنجا بخواهیم بگوییم چطوری برویم؟ از قبل باید مقدمات این را در نظام خانواده بچیند که پدر و مادر توجیه باشند. اگر از قبل چید، وقت رفتن هم ثواب و اجر ماندن با پدر و مادر را دارد، چون این را آماده کرده است، و هم نتایج جهاد را دارد، چون به دست آورده است. این میشود کمال فوق کمال. هم روابط درونی را حفظ کرده است، هم جهاد که حفظ بیرونی است را محقق کرده است.
اگر حکمت ها و بلکه در بعضی جهات علت هایش را انسان به دست بیاورد، خیلی بحث جمعش راحت تر میشود که بدانیم جهاد بیرونی حکمتش این است که حفظ جامعه درونی را بکند. بالاتر هم میشود تا علت رفت. بنابر این است که حفظ این جامعه ایمانی بشود. لذا اگر این را انسان فهمید، آن وقت میداند که در لحظات امن چه باید بکند تا در لحظه خطر به بهترین نتیجه واصل بشود.
#حکمت_جهاد
#دوران_بین_ماندن_با_والدین_و_جهاد_در_راه_خدا
#فرهنگ_سازی_جهاد
لذا یک بحث زیبایی است که انبیاء از هیچ کمالی محروم نمیشدند. اینگونه نبود که تزاحم برایشان مطرح بشود بین دو امر خوب که مجبور باشند یکی را انتخاب بکنند و یکی را از دست بدهند.
چون تعبیر بعضی بزرگان که بعضی روایات هم به آن اشاره دارد این است که انبیاء هیچ خلافی در قبل محقق نکردند که باعث بشود محرومیتی در آینده قرار بگیرد. یا اگر دو امر خوب در مقابلشان باشد، مجبور بشوند یکی را انجام بدهند و از یکی عبور بکنند. این هم یک تزاحم و از دست دادن هست برای مومن. با اینکه گناه و خلافی نیست. انبیاء این را هم ندارند. از جمله همینجاست که جمع بین ماندن با پدر و مادر و به دست آوردن آن کمال و رفتن به جهاد و به دست آوردن کمالات جهاد، این امکان پذیر میشود. جمع میشود.
هرچند در روایت میفرماید اگر کسی انس به آن ها بگیرد، خیر من جهاد سنة. بر فرض که پدر و مادر به هیچ وجه راضی نشدند، حتی اگر مقدمه چینی کرده بود. عیبی ندارد، برای این فرد جبران شده است. اما اگر کسی از قبل تدارک این کار را نکرده بود و آمادگی ایجاد نکرده بود، معلوم نیست که جمع بین هر دو کمال را به دست بیاورد. جهاد برای این واجب نیست، اما به دست آوردن کمال موکول به این بوده است که این وظیفه اش را انجام داده باشد.
در پاسخ: آن نقل میفرماید که نبی در دو راهی های تزاحمی خوب و خوب تر قرار نمیگیرد. خود این دو راهی ها ناشی از یک ترک فعلی از قبل است. لذا برای انبیاء پیش نمیآید.
#نبود_تزاحم_در_کمالات_برای_انبیاء
#به_فعلیت_رسیدن_همه_استعدادهای_انبیاء_در_سلوک_الی_الله
۸- عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ «۲» عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ أَبِي نَظَرَ إِلَى رَجُلٍ وَ مَعَهُ ابْنُهُ يَمْشِي وَ الِابْنُ مُتَّكِئٌ عَلَى ذِرَاعِ الْأَبِ
پسر تکیه به پدر داده بود و راه میرفت.
قَالَ فَمَا كَلَّمَهُ أَبِي ع مَقْتاً لَهُ حَتَّى فَارَقَ الدُّنْيَا.
پدرم دیگر با این پسر صحبت نکرد تا وقتی از دنیا رفت. با اینکه از مومنین بود. تکیه دادن خیلی مصداق پیدا میکند. گاهی در دنیاست. پسر توقع دارد از پدر که تامینش بکند. این هم تکیه دادن است. پدر به زحمت افتاده که این را تامین بکند. یک وقت پدر اختیارا میکند، پسر توقعی ندارد. پیش میآید در مشاوره که بعضی از فرزندان توقع دارند، تکلیف پدر میدانند. برای خودشان حقی میبینند.
پدری بازنشسته با اینکه در شأنش نبود، میرفت با پیک موتوری کار میکرد تا اجاره خانه فرزندش را بدهد و آن فرزند طلبکار بود که برادرم از خانه پدرم بلند نمیشود که ما بنشینیم.
تکیه دادن خیلی مسائل را شامل میشود. چه حقی دارد فرزند که توقع داشته باشد؟ مثل اینکه انسان توقع داشته باشد از خدا که هر کاری میکند روزی اش را بدهد، ببخشد و … . اینجا در حقیقت من خدا هستم که امر میکنم و او باید اطاعت بکند.
این تکیه دادن فقط تکیه دادن ظاهری نیست. تکیه بدهد و توقع داشته باشد. این هم از همان مصادیق است. انسان حتی اگر میبیند پدر مکنتی دارد، به این نمیدهد، باید هیچ توقعی نداشته باشد. برای خودش حقی نبیند. اینجاست که خدا جبران میکند.
بله، به پدر هم دستوراتی میدهد که او هم باید تساوی را رعایت بکند. اما این دلیل نمیشود که پسر توقع پیدا بکند. به پدر امر میکند تو هم به اولادت بار باش، نیکو باش. اما این دلیل نمیشود که اگر او امر کرده است من باید بخواهم. قهر میکنم یا سنگین میشوم اگر با من این کار را نکرد. حتی اگر پدر رعایت نکرد، تو باید رعایت کنی.
در همه ما جزئی از این مسائل پیش میآید. انسان باید هیچ توقعی از پدر نداشته باشد و حقی نبیند.
به او هم امر شده که تو رعایت بکن. اگر جایی کاری کرد، انسان باید شاکر باشد. همچنان که انسان طلبی از خدا ندارد. حق پدر مثل حق خداست. انسان حقی ندارد. اما اگر چیزی انجام شد مقام شاکریت و شکر است.
در روایت داشتیم که حتی اگر پدر و مادر زدند، و لا تقل لهما اف.
#متوقع_نبودن_نسبت_به_والدین
#نفرت_امام_از_فرزند_متوقِّع
۳۰- لي، الأمالي للصدوق ابْنُ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْقُرَشِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ ابْنِ ظَبْيَانَ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: بَيْنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ يُنَاجِي رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِذْ رَأَى رَجُلًا تَحْتَ ظِلِّ عَرْشِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ
سایه در قیامت مختلف است. اما در روایت دارد که سایه عرش الهی مربوط به انبیاء است. انبیاء تحت ظل عرش هستند. از یمین عرش پیغمبر هستند و اهل بیت. از یسار عرش تحت سایه اش ابراهیم خلیل است و حضرات انبیاء گرامی علیهم السلام.
اینجا موسی کلیم تعجبش از این است که یک شخصی غیر نبی است، غیر از طائفه انبیاء است، تعجب میکند که چرا این فرد تحت ظل عرش الله است.
در حالت نجوای با خدا که حاجبی در کار نیست، آنجا اذ رای رجلا. در موطنی که صعود و قرب پیدا کرده است دارد این را میبیند. موطن آن شخص مربوط به موطنی است که موسی دارد میبیند.چه زمانی میبیند؟ اذ یناجی ربه عز و جل. در آن موطن قرب این رویت محقق شده است. معلوم میشود که موطن عظیمی است.
این سایه عرش سایه اطلاقی است. فقط مخصوص کسی است که به آن عملی دست زده و کاری کرده که یک مقام اطلاقی بوده است. عرش مقام اصدار حکم است.
فَقَالَ يَا رَبِّ مَنْ هَذَا الَّذِي قَدْ أَظَلَّهُ عَرْشُكَ
این کیست که عرش بر او سایه افکنده است؟
فَقَالَ هَذَا كَانَ بَارّاً بِوَالِدَيْهِ وَ لَمْ يَمْشِ بِالنَّمِيمَةِ.
به پدر و مادرش نیکی کرده و سخن چینی بین مردم نکرده است. یک امر اثباتی و یک امر سلبی. اثباتی بر به والدین، و سلبی سخن چینی نکردن.
#مقام_عالی_نیکوکار_به_والدین_و_تارک_سخنچینی
۳۱- لي، الأمالي للصدوق الفارمي [الْفَامِيُ] عَنْ مُحَمَّدٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنِ الْحَضْرَمِيِّ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: بَرُّوا آبَاءَكُمْ يَبَرَّكُمْ أَبْنَاؤُكُمْ
این یک سنت الهی است. به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندان شما به شما نیکی کنند.
وَ عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُكُمْ.
اگر چشم از زنان دیگران برداشتید، چشم از زنان شما برداشته میشود.
#سنت_الهی
#سنت_الهی_در_نیکوکار_شدن_فرزندان
#سنت_الهی_در_محفوظ_ماندن_همسر
۳۲- لي، الأمالي للصدوق ابْنُ شَاذَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هَارُونَ عَنِ ابْنِ زِيَادٍ عَنِ الصَّادِقِ ع عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً أَعَانَ وَالِدَهُ عَلَى بِرِّهِ
خدا آن فرزندی را رحمت کند که کمک میکند پدر و مادرش بهش مهربان بشوند.
یک موقع وظیفه فرزند است که به پدر و مادر نیکی بکند. این خیلی زیباست که کاری بکند، طوری باشد که پدر و مادر بهش نیکی کنند. یعنی آن ها را به کمال میرساند. شما وقتی به پدر و مادر نیکی میکنی، خودت به کمال رسیدی. اما کاری بکنی… این سخت تر است. آنقدر باید ظرافت و دقت در کار داشته باشی، حال توجه داشته باشی، یک جوری بکنی که آن ها به تو نیکی کنند. نه اینکه توقع داشته باشی که خوبی بکنند. با اختیار و میل خودشان به تو نیکی بکنند. این آن ها را هم به کمال میرساند. غیر از جایی است که قهر میکنم تا به من نیکی بکنند. دیر به دیر برود تا تلفن بزنند حالش را بپرسند. معلوم است که این نیست.
یک وقت که سیمان حواله ای بود، کسی سیمان گرفته بود و گذاشته بود جلو در خانه اش. جوری هم بود که بهش بیشتر داده بودند. گفتم ببین، این را اینجا گذاشتی، یک فردی ممکن است قصدی نداشته باشد، اما میبیند این همه اینجا هست، او تحریک میشود به دزدی. تو هم در این دزدی او شریک هستی. اتفاقا فردا هم دزدی آن سیمان ها را برد. به او گفتم هم مالت را از دست دادی و هم شریک دزد شدی. تو باعث شدی او ساقط شد.
همینطور که این طرفش به حساب انسان نوشته میشود اگر کمک کرد بر اینکه نیکی انجام بشود، آن طرفش هم نوشته میشود اگر اعانه بر اثم کرد. این تعاون بر اثم میشود.
وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ
مراقب باشیم در سختی ها این برایمان نوشته نشود.
رَحِمَ اللَّهُ وَالِداً أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ
نه توقع داشته باشد که فرزندش به او نیکی بکند. امر شده به فرزند. اما کمک بکند. این تربیت است.
این دوتا نظام تربیتی است که در این نظام قدم بردارد.
در پاسخ: کار را جوری انجام میدهد که پدر هم مشتاق میشود به انجام آن کار. یک راهی را میرود که او هم مشتاق میشود آن کار را انجام بدهد. این هم برای فرزند محقق شده، هم برای پدر.
رَحِمَ اللَّهُ جَاراً أَعَانَ جَارَهُ عَلَى بِرِّهِ
در همسایگی این کار را بکند.
رَحِمَ اللَّهُ رَفِيقاً أَعَانَ رَفِيقَهُ عَلَى بِرِّهِ
کمک بکند که رفیقش به او خوبی بکند. این نظام تربیتی است. فکر میخواهد. به مقداری که فکر کردی و تدبیر کردی تا یک عمل خوبی از کسی انجام بشود، همه این ها عمل صالح است. این باعث میشود برای آن فرد نهادینه میشود. این بالاتر از عمل صالحی است که تو انجام بدهی. عمل صالحی که تو کمک بکنی، عمل تو هم محسوب میشود. اگر باعث شد یاد بگیرد که این عمل را دائما انجام بدهد، تمام عمل او عمل تو محسوب میشود بعد از این هم. حتی اگر تو نباشی. این نظام تربیتی ایجاد کردن است.
دنبال این باشید. نه اینکه فقط یک عمل صالح محقق بشود، بلکه نظام اعمال صالح جا بیوفتد.
ببینید چقدر زیباست. چقدر بلد هستند که این حرف ها را میزنند. چقدر باید افتخار بکنیم که امامان ما این ها هستند.
رَحِمَ اللَّهُ خَلِيطاً أَعَانَ خَلِيطَهُ عَلَى بِرِّهِ رَحِمَ اللَّهُ رَجُلًا أَعَانَ سُلْطَانَهُ عَلَى بِرِّهِ.
کمک بکند به حاکمش که به او نیکی بکند. هر کدام از این ها خیلی برنامه میخواهد و جای حرف دارد. همین روایت را میشود مدلی برای گفتگو و رساله قرار داد که چطوری بتوانیم محقق بکنیم. مطالبه گری بر اساس اعانه بر برّ.
#تحقیق #رساله
#زمینه_سازی_کمال_دیگران_در_رابطه_با_خود
#مسئولیت_در_فراهم_کردن_مقدمه_سیئه_دیگران
#گفتمان_سازی_نیکوکاری
۳۳- لي، الأمالي للصدوق الْعَطَّارُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِيِّ عَنِ الرَّقِّيِّ
داود رقی روایات قشنگی نقل میکند.
عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُخَفِّفَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ فَلْيَكُنْ لِقَرَابَتِهِ وَصُولًا وَ بِوَالِدَيْهِ بَارّاً
چه ارتباطی دارد؟ وقتی وصول است به رحمش و بار است نسبت به والدینش، از منیت هایش گسسته شده است. خلاف میل اولی اش محقق شده است. اگر صله داشتی، مثل اینکه خودت را زیر پای این ها پهن کردی. و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة. فقط سلام و … نیست. این وصول بودن ارتباط با ارحام است با مهربانی، خفض جناح، بهرمندی آن ها از این در ارتباط. اگر کسی اینطور بود، یخفف الله عز و جل عنه سکرات الموت. چون سکرات موت مربوط به این است که باید منیت های انسان ریخته بشود تا انسان بتواند وارد آخرت بشود. اگر در دنیا کردی، منیت های تو ریخته میشود و لذا سکرات موت خفیف میشود.
راه ورود به آخرت است. راه سهل شدن ورود به آخرت است.
فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ هَوَّنَ اللَّهُ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ لَمْ يُصِبْهُ فِي حَيَاتِهِ فَقْرٌ أَبَداً.
جلوی فقر را هم میگیرد. وصول بودن به ارحام و بر به والدین، مانع فقر انسان میشود. ببینید چقدر زیباست. راه است دیگر. به ظاهر ما ربطی نمیبینیم. اما روایت میفرماید این جلو فقر را میگیرد.
#صله_ارحام_و_نیکی_به_والدین_سبب_تخفیف_سکرات_موت
#صله_ارحام_و_نیکی_به_والدین_مانع_فقر
۳۵- لي، الأمالي للصدوق ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي الْقَاسِمِ الْكُوفِيِّ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع هَلْ يَجْزِي الْوَلَدُ وَالِدَهُ
میشود فرزند به پدر چیزی بدهد که پاداش حساب بشود؟
فَقَالَ لَيْسَ لَهُ جَزَاءٌ
هرچه پول بدهد و وسیله ببرد حساب نمیشود. این ها وظیفه است.
إِلَّا فِي خَصْلَتَيْنِ أَنْ يَكُونَ الْوَالِدُ مَمْلُوكاً فَيَشْتَرِيَهُ فَيُعْتِقَهُ
الا دو جا. یکی اینکه اگر پدر برده باشد، این بخرد و آزادش بکند این پاداش است.
أَوْ يَكُونَ عَلَيْهِ دَيْنٌ فَيَقْضِيَهُ عَنْهُ.
دو اینکه اگر بدهکار است دنبال انجام بدهکاری پدر باشد.
این دو پاداش است. یک چیز علی حده است برای پدر. آزاد شدنش از بردگی. ادای دینش که آن هم کأن یک نحوه از بودن رقبه اش دست دیگران است.
اگر گاهی میفرمایند فلان مسئله اثر عتق رقبه را دارد، از دین دیگران شخص را آزاد کردن، نازله عتق رقبه است.
#پاداش_دادن_فرزند_به_پدر
۳۶- لي، الأمالي للصدوق مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ ابْنِ أَبَانٍ عَنِ ابْنِ أُورَمَةَ عَن عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع يَا رَبِّ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِي فَقَالَ يَا رَبِّ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِي ثَلَاثاً فَقَالَ يَا رَبِّ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِأُمِّكَ قَالَ يَا رَبِّ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِأُمِّكَ قَالَ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِأَبِيكَ قَالَ فَكَانَ يُقَالُ لِأَجْلِ ذَلِكَ إِنَّ لِلْأُمِّ ثلثا [ثُلُثَيِ] الْبِرِّ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثَ.
سه بار خدا. دو بار مادر. دفعه ششم پدر.
حق پدر و مادر و حق خدا را در یک راستا قرار داده است. خدا، مادر، پدر.
#حق_والدین_در_کنار_حق_الله
۴۰- ل، الخصال ن، عيون أخبار الرضا عليه السلام مَاجِيلَوَيْهِ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ السَّيَّارِيِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ دِلْهَاثٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِثَلَاثَةٍ مَقْرُونٍ بِهَا ثَلَاثَةٌ أُخْرَى
این ها را با هم مقرون قرار داده است.
أَمَرَ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ فَمَنْ صَلَّى وَ لَمْ يُزَكِّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهُ صَلَاتُهُ وَ أَمَرَ بِالشُّكْرِ لَهُ وَ لِلْوَالِدَيْنِ فَمَنْ لَمْ يَشْكُرْ وَالِدَيْهِ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ وَ أَمَرَ بِاتِّقَاءِ اللَّهِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ فَمَنْ لَمْ يَصِلْ رَحِمَهُ لَمْ يَتَّقِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَ.
گره زدن دو چیز با هم. یک چیزی از جانب خدا، با یک چیزی از جانب خلق. این ریسمانی برای حرکت سریع به سوی خدا میشود.
دیدگاهتان را بنویسید